ارزش رو به افول فرم در دوران ساخت دیجیتال
به دلیل روند اخیر در ساخت دیجیتال ، مساله ی تلورانس در معماری ، به یک بحث رایج تبدیل شده است . پیشرفت در روشهای ساخت دیجیتال امکان دو پیشرفت عمده را فراهم می کند: اولاً ، کاهش دادن تلورانس در ساخت به حداقل (و در نهایت صفرشدن) و دوم ، سفارشی سازی انبوه به عنوان یک واقعیت فیزیکی. دقتی که ساخت دیجیتال به طراح ارائه می دهد ، امکان ایجاد اشکال پیچیده تر را با سهولت و کنترل بیشتر فراهم می کند. تاکنون ، این روند تأثیر بسیار خوبی در طراحی داشته است.
ارزش رو به افول فرم در دوران ساخت دیجیتال

دانشکده معماری عابدیان ، دانشگاه باند ، در حال حاضر اولین بازوی صنعتی رباتیک خود را نصب می کند ، در نتیجه به سایر دانشگاه های معماری استرالیا که در این فرایند سرمایه گذاری می کنند ، می پیوندد. در نتیجه آنها این آزادی را دارند که بدون توجه به پیچیدگی ، طراحی دیجیتال را کشف کنند و این طرح های دیجیتالی را به واقعیت فیزیکی تبدیل کنند.
این فرایندها فاصله بین نمایش دیجیتال و نتیجه فیزیکی را کاهش داده است. اکنون دانشجویان می توانند در دنیای دیجیتالی با خطوط و سطوح بی نهایت نازک کار کنند و قادر به تولید محصولات فیزیکی هستند.
تلورانس معمولاً به عنوان راهنمای همیشگی برای محقق کردن یک طرح ، مورد احترام است. منظور از تلورانس ، یک سطح قابل قبول تفاوت بین مقادیر ایده آل و واقعیت فیزیکی است. واقعیت فیزیکی یک طرح تحت تأثیر عوامل مختلفی از جمله ، و احتمالاً مهمتر از همه ، فرایند ساخت تحت تاثیر قرار می گیرد .

فناوری ساخت به تلورانس صفر تمایل دارد . مشابه با فناوریهای جدید دیگر، کارهای کسانی که در این عرصه پیشگام هستند به عنوان آوانگارد برجسته می شود. اما همزمان با این قضیه که سایر افراد از فناوری های قدیمی استفاده می کنند، فناوری جدید مقبولیت عام پیدا کرده و حتی به استاندارد تبدیل می شود. مثلا چیری که سال قبل کاری منحصر به فرد بود ، سال دیگر یک روند عادی می شود.

یک مثال برای روشن تر شدن قضیه، می تواند استفاده از بازوی رباتیک برای برش دو خط باشد ، یکی مستقیم و دیگری با منحنی های غیر یکنواخت. بازوی رباتیک تفاوت بین برشها را تنها در طول خط انحنا برای برش می بیند. تنها تفاوت واقعی در زیبایی است. در گذشته ، هم در ساخت و هم در زیبایی تفاوت وجود داشت. اکنون می توان دید که توجه به مهارت ساخت رو به کاهش است.

هرچه مهارت دستیابی به اشکال پیچیده کاهش می یابد ، ارزش اجتماعی نتایج پیچیده نیز کاهش می یابد. ما باید در نظر بگیریم که آنچه در گذشته دو کار بسیار متفاوت در نظر گرفته می شد، اکنون فقط با یک عامل ، سنجش می شود :زیبایی شناسی و نه مهارت .
آیا اگر مهارت زیبایی شناسی نداشته باشید، یک مکعب آبی با مکعب قرمز واقعاً متفاوت است؟ مسئله واقعی طراحی و ساخت دیجیتال در این نهفته است. چه چیزی یک کار ساخت دیجیتال را از بقیه متمایز می کند؟ حالا که پیچیدگی دیگر یک مزیت نیست، چه چیزی کار را متمایز می کند؟ دانشجویان نباید در پشت فرمهای فریبنده پنهان شوند . آنها برای کار خود به توجیه قوی تری نیاز دارند.
هرچه ساخت دیجیتال به سمت هدف خود یعنی الزام به تلورانس صفر پیش می رود ، برداشت جامعه از همگنی نیز افزایش می یابد. ساخت دیجیتال با استفاده بیش از حد، ارزش خود را از دست می دهد . بنابراین مسئولیت طراح و به ویژه دانشجویان طراحی این است که با تلفیق منابع متعدد و مکمل به روشی منحصر به فرد و نوآورانه ، دوباره ارزش را به طرح برگردانند. چالش دانشجویان ، دستیابی به درخشش فنی یا دیجیتالی نیست ، بلکه استفاده از این ابزارها برای دستیابی به درخشش معماری است.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.